عده ای که در جستجوی آرامش و صلح درون بودند نزد پیری رفته و از او در این مورد پرسیدند،
استاد به نظر میرسد شما خیلی آرام و خشنود هستید و همیشه لبخندی روی لبت است لطفا به ما بگو که راز خشنودی شما چیست؟
پیر گفت بسیار ساده است:
من زمانی که دراز میکشم ،
دراز میکشم ..
زمانی که راه میروم ،
راه میروم ..
زمانی که غذا میخورم ،
غذا میخورم ..
آنها عصبانی شدند و فکر کردند که پیر آنها را جدی نگرفته است.
به او گفتند که تمام این کارها را ما هم انجام میدهیم.، پس چرا خشنود نمی شویم و آرامش نداریم …
پیر به آنها گفت زیرا زمانی که شما دراز میکشید به این فکر میکنید که باید بلند شوید. زمانی که بلند میشوید به این فکر میکنید که کجا باید بروید و زمانی که دارید میروید به این فکر میکنید که چه غذایی بخورید.
فکر شما همیشه در جای دیگر است و نه در آنجایی که شما هستید.
زمان حال تقاطع گذشته و آینده است و شما در تقاطع نیستید بلکه در گذشته و یا در آینده هستید؛
به این علت است که از لحظه هاتان لذت واقعی نمیبرید زیرا همیشه در جای دیگر سیر میکنید و حس میکنید زندگی نکرده اید و یا نمیکنید …