١- بدانید شما تنها نیستید. از پنجره بیرون را نگاه کنید. از هر ۵ نفر، یک نفر مانند شماست.
٢- بدانید آدمهای شاد هم برخی مواقع افسردگی را تجربه میکنند.
٣- از کمک حرفهای استفاده کنید.
۴- از داروهای ضد افسردگی تحت نظر روانپزشک استفاده کنید.
۵- نقاشی کنید.
۶- ظرفی از ماسه تهیه کنید و با آن بازی کنید.
٧- آزمایش خون بدهید و در صورت نیاز، از مکمل آهن و ویتامین D استفاده کنید.
٨- برای رفع بیخوابی شکر، نوشابه، قهوه و کافیین را ۶ ساعت قبل از خواب متوقف کنید و نوشیدنیهای گیاهی استفاده کنید.
٩- مدیتیشن و یوگا انجام دهید.
١٠- گریه کنید.
١١- از دوستانی که افسردگی شما را نمیپذیرند و انتقاد میکنند دوری کنید.
١٢- با احساس افسردگی خود صحبت کنید و ببینید به شما چه میگوید. همین گفتگو راهحل خروج از افسردگی را به شما خواهد داد.
١٣- لباسهایی بپوشید که به شما اعتماد به نفس و عزت نفس بیشتری میدهند.
١۴- از فیلم، سریال و کتابهای درام دوری کنید.
١۵- تمرینهای ورزشی کوچک و کوتاه انجام دهید.
١۶- نظر دیگران مهم نیست. شما بیمار روانی نیستید فقط افسرده هستید.
١٧- خود را ببخشید و با خود مهربان باشید.
یک تمرین کاربردی
یک قلم و کاغذ بردارید و پنج یا شش جمله که با «من باید» شروع میشود، را درباره خود بنویسید. ممکن است برای بعضی دشوار باشد و شاید بعضی از شما اینقدر «من باید» داشته باشید که صفحه پر شود.
ولی در هر صورت پنج یا شش جمله کفایت میکند.
جملات را بخوانید. و بعد برای هر کدام بنویسید چرا «باید»؟! و دوباره بپرسید خب چرا؟ تا باورهای محدودکننده خود را بیابید.. چیزهایی شبیه:
چون مادرم گفته که
چون میترسم که
چون باید بینقص و کامل باشم
چون همه مجبورند که
چون معلمم گفت که
چون خیلی تنبل هستم
چون قدم درازه
چون قدم کوتاهه
چون خیلی چاقم
چون خیلی لاغرم
چون خیلی نفهم و کودن هستم
چون خیلی زشتم
چون موجود بیارزشی هستم.
واژه «باید» یکی از زیانآورترین الفاظ زبان ما میباشد زیرا هر بار که واژه «باید» را به کار میبریم، ثمرهاش این است که به زبان بیزبانی میگوییم که اشتباه میکنم، اشتباه کردهام، اشتباه کرده بودم یا اشتباه خواهم کرد.
ما در زندگی به «اشتباه»های بیشتری نیاز نداریم بلکه به انتخابهای درست بیشتر نیاز داریم.
حالا جملات خود را یک بار دیگر به این صورت بخوانید:
اگر به راستی میخواستم، میشد که…
این ترکیب جمله، به ما رنگی تازه میبخشد.
حالا پس از این که جملات را با ترکیب تازه خواندید به خود بگویید «پس چرا این کار را نکردی؟»
آخه نمیخواستم
میترسیدم
نمیدونستم چطور اون کار را بکنم
چون لیاقتش رو نداشتم
…
آیا پاسخهای شما با یک یا چند تا از جملات شما آغاز شد؟
گاهی افراد سالها خود را برای چیزی سرزنش کردهاند که هرگز نمیخواستند انجامش دهند یا برای چیزی از خود انتقاد کردهاند که عقیده خودشان نبوده است. معمولا چیزی بوده که دیگری گفته که باید انجامش بدهند. هنگامی که به روشنی این مطلب را میبینند، معمولا آن را از فهرست خود حذف میکنند و این حذف چه آسایشی در بردارد.
در فهرست «من باید» شما، چه چیزهای اضافی هست که هم اکنون میتوان آن را از سر راه برداشت؟ اکنون فرایند خلاص شدن از احساس «اشتباه» را آغاز کنید.
باورهای محدودکننده را دور بریزید تا به راستی توانا شوید.